من وارث غمهای کربلایم
من وارث غمهای کربلایم
از کودکی در محنت و بلایم
چکد اشکم زعین - بهر جدم حسین
دیدم به چشمان پر ازخون
جسم عزیزم گشته گلگون
..............
نماز عمه را نشسته دیدم
پیشانی جدم شکسته دیدم
کشیدم برملا - رنج و داغ و بلا
شنیده ام با دل سوزان
بر روی نیزه صوت قرآن
..............
زهر جفا دادی دگر نجاتم
کی می رود از یاد خاطراتم
چوب و طشت طلا - راس خون خدا
برده دگر تاب و توانم
در بین دشمن محرمانم
..............
یک داغ، داده روز و شب عذابم
یادش نموده خون ، دل کبابم
بزم نامحرمان - میان دشمنان
زینب کجا و شام ویران
همراه با خیل یتیمان
................
دیدم گلان را غ در نشانه
از ضربت سیلی و تازیانه
دشمن بی حیا - غارت خیمه ها
جانم دگر بر لب رسیده
کی مثل من محنت کشیده
...............
دیدم که گردیده چو لاله پرپر
در بین خاک و خو ن فتاده اکبر
قاسم نوجوان - ساقی تشنگان
ریزد زچشمانم ستاره
از داغ طفل شیرخواره
علی سلطانی