یک بار نه شدی تو گرفتار بارها
یک بار نه ، شدی تو گرفتار بارها
برخورد کرد سینه و مسمار بارها
دشمن مگر نَفَس نَفَست را شنیده بود
بد زد به استخوان تو انگار بارها
ممتد لگد به درب که زد سقطِ غنچه شد
اینگونه بود محنت و آزار بارها
یک بار نالۀ ابتایت بلند شد
گفتی کجاست حیدر کرار بارها
وقتی که استغاثۀ تو بی جواب ماند
پیچید ذکر مهدی اَت اینبار بارها
ماندی به زیر درب و ز روی تو رد شدند
آمد به خانه دشمن قدّار بارها
دیدی که دست حیدر کرار بسته است
دیدند (یا علی) ز تو بسیار بارها
دستت فتاد چون به کمربند مرتضی
بازو نشانه رفت ، ز کفّار بارها
شخصیت پیمبریِ تو به کوچه ها
تحقیر شد مقابل انظار بارها
محمود ژولیده
354
شعر بعدی