نگفته ام به کسی آنچه در دلم دارم
نگفتهام به کسی آنچه در دلم دارمولی بدان که هزاران هزار غم دارم
فروختم به غمت عیش روزگارم را
ز برکت غَمِ تو خیر دَمبهدَم دارم
خوشم به مرگ، اگر نیست زندگی با تو
نفس برای چه وقتی که یار کم دارم؟!
من آن گدایِ بدِ بدحسابِ این شهرم...
که شببهشب ز درت خواهش کَرَم دارم
به نامهی عملم طعنه زد کسی! گفتم...
اگرچه اهل گناهم، امید هم دارم
حساب کار من افتاده است دستِ کریم
ز برکتش روی هر غفلتم قلم دارم
**
کسی مرا برساند به کربلایِ حسین
هوای سینهزنی بینِ آن حرم دارم
️ سیدپوریا هاشمی