روز محشر کار دنیا هست با ام البنین
روز محشر کار دنیا هست با ام البنین
سائلان گویند با هم اُمُّنا ام البنین
سرفرازانه بسوی درب جنت می رویم
آن زمانی که زند ما را صدا ام البنین
باید او را جزو بکّائون عالم آورند
گریه کرد ازبس برای کربلا ام البنین
حاجتش را زودتر از طرفه العینی گرفت
هر کسی گفته صد و سی و سه تا ام البنین
گرچه دستان علمدارش جدا گشته ولی
جان دهد با روضه ی راس جدا ام البنین
با صدای یا اخا ادرک اخا اربابمان
از حرم تا علقمه میگفت یا ام البنین
"خوب شد ام البنین در ظهر عاشورا نبود
دست عباسش جدا می گشت او آنجا نبود"
️️️️️️️️
گرگهای بین نخلستان کمینش میزدند
نیزه داران از یسار و از یمینش میزدند
پهلوانی که دو دست خویش از کَف داده بود
ناجوانمردان به نامردی زمینش میزدند
قرص ماه هاشمی بود و حسودان یک به یک
سنگها را دائما سوی جبینش میزدند
این پسر ، فرزند سردار حنین و بَدر بود
دشمنان مرتضی از روی کینش میزدند
ترس دارند از غضبهای هراس انگیز او
که سه شعبه را بچشمِ نازنینش میزدند
او علمدار حسین است و برای کشتنش
نامسمانان عمود آهنینش میزدند
"روضه ی عباس خواندم با دلی پر شور و شین
باز هم ام البنین با گریه میگوید حسین"
️️️️️️️️
پیکرش در گیر و دار نیزه ها افتاده بود
جسمارباب دو عالم زیر پا افتاده بود
زینتِ دوشِ نبی در خاک و خونِ قتلگاه
گیسوانش دست شمر بی حیا افتاده بود
خاتم و عمامه و پیراهن و خود و زره
دستِ اعدای خدا این تکه ها افتاده بود
وای بر حال دل زینب که دید از روی تل
شمر به جانِ حسینش از قفا افتاده بود
موجِ خون از پیکر بی جانِ او جاری نمود
نعل اسبان روی جسمش هر کجا افتاده بود
جای جایِ کربلا عطرِ غریبِ سیب داشت
پیکرش در جای جایِ کربلا افتاده بود
️️️️️️️️
امیر قربانی فر