بسکه در کنج زندان بلا پر بسته ای
بسکه در کنج زندان بلا پر بسته ای
ای پرستو دگر از زنده بودن خسته ای
غصه و ماتم کشیدی/از غم و محنت خمیدی
همچو زهرا مادر خود/از زمانه دل بریدی
(یاباب الحوائج یاموسی ابن جعفر)
در سیه چال غم آن نور چشم فاطمه
ذکر نام حسین شد بر لبانش زمزمه
کشته زهر جفایی /همدم رنج وبلایی
در هجوم تازیانه /روضه خوان کربلایی
(یاباب الحوائج یاموسی ابن جعفر)
باب حاجاتی وباب المراد عالمین
قسمتم کن شبی صحن وسرای کاظمین
یاد تودرمحفل ما/ازغمت خون شد دل ما
ای امام بی قرینه/حل کن امشب مشکل ما
(یاباب الحوائج یاموسی ابن جعفر)
رسول میثمی
336
شعر بعدی