السلام ای نور حی کبریا
السلام ای نور حی کبریا
پنجمین گل از گلستان ولا
السلام ای رحمت حق بر زمین
نجل زهرا و امیرالمومنین
السلام ای پور زین العابدین
شیعیان را رهبر دنیا و دین
السلام ای زینت عرش علا
منجی و روشنگر دین خدا
السلام ای عالم علم نبی
قلب شیعه با ولایت منجلی
السلام ای نوربخش عالمین
همدم و همسنگر مولا حسین
سوزم و گریم برای تربتت
جان من گردد فدای غربتت
با وجود این همه قدر رفیع
قبر تو مظلوم در خاک بقیع
از جنایات و ستم های هشام
شد امام انس وجان روزتو شام
زهرا آلوده شده بر روی زین
کرد اثر بر جسم تو از ظلم و کین
زاینهمه درد و غم و رنج و بلا
بوده ای هر دم به یاد کربلا
بوده ای در کربلا در شور و شین
دیده ای تنهایی جدت حسین
دیدهای اصغر چو گل پرپر شده
پاره پاره پیکر اکبر شده
دیدهای پرپر گلان یاس را
دست از پیکر جدا عباس را
دیدهای شمر از ستم خنجر کشید
یوسف زهرا حسین را سر برید
دیده ای آتش درون خیمه را
دیدهای سرها بروی نیزه را
کربلا گوش دریده دیده ای
پیکر در خون تپیده دیده ای
چهره ی طفلان تو نیلی دیدهای
صورت گلگون ز سیلی دیده ای
دیدهای بر زخم عمه زد نمک
پیش چشمش بچه ها را زد کتک
دیدهای زینب میان قتلگاه
بوسه زد بر حنجری با اشک و آه
دیده ای تو در میان شیخ و شاب
با اسیران مجلس بزم شراب
دیده ای تو آن یزید بی حیا
چوب می زد بر لب خون خدا
دیده ای تو گریه های این (رضا )
در مدینه در نجف در کربلا
بر من و آباء من هستی امیر
حق زهرا مادرت دستم بگیر
رضا یعقوبیان