وا کن ز روی هم دو لب لاله فام را
وا کن ز روی هم دو لب لاله فام راتا بشنوم دوباره علیک السلام را
برخیز ای جوان پدر پیرت آمده
برخیز یاد خصم بده احترام را
لب بر لبت گذارم و قالب تهی کنم
سر می کشد لبان تو یکباره جام را
زخمی به روی خال لب تو نشسته است
تیغی شکسته حرمت بیت الحرام را
جسمت شبیه زلف من آشفته گشته است
برهم زد است چنگ سنان این نظام را
آخر به مادرت چه بگویم چه شد علی
... غنچه گرفته جای قد خوش خرام را
شیشه که نیست تا ببرم این گلاب را
ناچار پر کنم زشمیمت مشام را
از پیکرت عبای پدر سرمه دان شده
سوغات میبرم زتو اهل خیام را
یک عده می برند تو را عده ای مرا
تشییع میکنند رسول و امام را
موسی علیمرادی