مرغ دلم هماره بود یاد جمکران
مرغ دلم هماره بود یاد جمکران
آنجا که گاه گاه فتاده گذارتان
کِی میشود که چهره ات آقا شود عیان
ای تو ضیا دهندهی خورشیدِ آسمان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
بوی مدینه میوزد از جمکران تو
ماییم بی خبر اگر از آشیان تو
امّا نخورده ایم به جز آب و نان تو
هستیم تا ابد سر خوان تو میهِمان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
هم خاک جمکرانِ تو تاج سرم بُوَد
هم سنگِ جمکران، حجر دیگرم بُوَد
خال سیاهِ کنج لبت، محشرم بُوَد
رخسار ماه تو ز چه در ابرها نهان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
رفتیم جمکران به هوای لقای تو
یا آنکه بشنویم در آنجا صدای تو
اصلاً نکرده هیچ دعایی برای تو
شرمنده ایم ای گهر فاطمی نشان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
بی تو دگر توان به تن ما نمانده است
هر آینه بدون تو قرآن رود ز دست
آقا بیا که حُرمت دین را عدو شکست
تنها تویی به پیکر اسلام روح و جان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
یابن الحسن امید دل انبیا بیا
آرامش حقیقیِ آل عبا بیا
ای روضه خوانِ اصلی کرب و بلا بیا
از قتلگاه تنگ و سر بی بدن بخوان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
یابن الحسن بگو که چه آمد سر حسین
زانو گذاشت شمر روی پیکر حسین
مبهوت عمه ات به رگ حنجر حسین
در قتلگاه قامت زینب شده کمان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
ای نور چشم حضرت طاها بیا بیا
ای التیام سینه زهرا بیا بیا
ای داغدار زینب کبرا بیا بیا
تا کِی به دور محمل زینب بُوَد سنان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
****
محمود اسدی شائق