سکوت مردم یثرب ندارد منطق و برهان
سکوت مردم یثرب ندارد منطق و برهانکه زهرا می خورد سیلی تماشا می کنند آنان
سکوت مرتضی دانی بُوَد از بهرِ حفظ دین
سکوت مردم یثرب بُوَد از بهرِ حفظ جان
زبان بستند از گفتن همه در انزوا حتّی
اگرچه فاطمه باشد میان آتش سوزان
هجوم خصم بر خانه، وَ گل بین در و دیوار
زند آسیب بر مادر ، که طفلش می شود قربان
همه دیدند زهرا را عدو در کوچه ها می زد
تلاش دشمنان نتوان حقیقت را کند پنهان
به پهلو میخورد یکجا به بازو میخورد گاهی
غلاف تیغ را شیطان زند بر پیکر ایمان
چه شبها درد پهلو را تحمّل می کند زهرا
که از این ماجرا حیدر نگردد دیده اش گریان
چه کرده سیلی دشمن که باید رخ بپوشاند
ز فرزندان خود حتّی کند رخسار خود پنهان
علی در بُهت جانسوزی کمر خم می کند آری
که ناگه در جوانی شد شهیده کوثر قرآن
وَ امشب خانه ی مولا سکوت دیگری دارد
برای غربت زهرا ، برای بانوی احسان
وَ تاریخ است ای «یاسر» که شد گویاتر از هر کس
حقیقت کی شود پنهان کند ابلیس گر طغیان
**
محمود تاری «یاسر»