روی بوم عشق نقشی از محبت می کشند
روی بوم عشق نقشی از محبت میکشند
عاشقانی که به پای یار زحمت میکشند
جای درمان، درد بی درمان تقاضا میکنند
غالباً عُشّاق اینگونه ریاضت میکشند
"اشک"، مبنای شروع دردِدل با چشمهاست
لالها هرگاه لالی را به صحبت میکشند
عالمی دارند با سوزِ مُدامِ پینهها
کولهبرهایی که بر شانه "ملامت" میکشند
آنقَدَر از سنگهای طعنه لذّت میبرند
طاقت آئینهها را هم به حیرت میکشند
کار هر روز مجانین گریههای بیحد است
"آه" را هنگام اوقات فراغت میکشند
روضهگردیکردنِ ما از دعای فاطمه است
مادران، فرزندها را به ضیافت میکشند
رزق را اربابها شخصاً تقبل میکنند
سفره را تنها میان خانه، رعیت میکشند
مُهر تائیدی به نوکر بودن خود میزنند
آن جبینهایی که خود را روی تُربت میکشند
آن گلوهایی که در روضه مدارا میکنند
مطمئناً در قیامت دادِ حسرت میکشند
قُرب حق را در تَمَسُّک بر شَعائِر دیدهاند
که ملائک پَر به پَرهای علامت میکشند
بی حسینش قید جنات خدا را میزند
حوریان از گریهکُن با اینکه منّت میکشند*
روضهای در روضهی رضوان بهپا خواهند کرد
عرشیان را پای این ذکر مصیبت میکشند
️
حیفِ این آقا که مُشتی بی حیا تا قتلگاه
پیکر بی جان او را با جسارت میکشند
روی هر سرپنجهای یک تکّه نخ آویز بود...
گرگها پیراهنش را وقت غارت..، میکشند
بعد از او وای از زنان بی پناه خیمه ها...
پرده پوشانش چه زجری در اسارت میکشند
️ بردیا محمدی
*اشاره به روایت حُدّاثُ الحسین