دست بر دامن اغیار ندارم هرگز
دست بر دامن اغیار ندارم هرگزجز خدا با احدی کار ندارم هرگز
عبد بیچاره و نالایق و بی مقدارم
جز خداوند خریدار ندارم هرگز
تا کنم پاک گناهان فراوانم را
چاره جز گریه بسیار ندارم هرگز
من که گلزار مناجات خدا را دارم
حاجتی بر گل و گلزار ندارم هرگز
ای پناه دل محنت زده «مَن لی غیرُک»
غیر لطف و کرمت یار ندارم هرگز
بارالها سفر آخرتم در پیش است
توشه جز آه شرربار ندارم هرگز
شیعه حیدر کرارم و در هر دو جهان
با کسی غیر علی کار ندارم هرگز
من مرید علی ام، اوست مراد دل من
جز علی سرور و سالار ندارم هرگز
ای خدا آب شده پیکرم از آتش هجر
طاقت دوری دلدار ندارم هرگز
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا
دیده ای لایق دیدار ندارم هرگز
روضه مادر سادات شنیدن سخت است
طاقت روضه مسمار ندارم هرگز
باز هم حرف مدینه شد و شرمنده شدم
که چرا دیده خونبار ندارم هرگز
مهدی شریفی