در این مدینه بیا و ببر ز تن سر من
زبان حال امام حسین (ع)
در این مدینه بیا و ببر ز تن سر من
ولی غلاف نزن روی دست مادر من
یکی از آن همه نامردها در آن کوچه
نکرد رحمبه اشکِحسن(ع) برادرمن
حسن(ع)به گریه صدا زد نزن مغیره نزن
زدی و لرزه فتاده به جسم خواهر من
همین که محسنِ(ع) شش ماهه سقط شد دیدم
رسیدتیر به حلق علیِاصغر(ع)من
به جایِ در که روی قلب مادرم افتاد
همه به چکمه بیایید روی پیکر من
محمود اسدی شائق
247
شعر بعدی