دختر مهر خواهر خورشید
دخترِ مِهر خواهرِ خورشید
حضرتِ عصمت وُ وِقار وُ ادب
ثانیِ فاطمه سلامُ اللّه
صولَتی با اِصالتِ زینب
آسمان سر بر آستانِ شما
میگذارد که قیمتی باشد
آرزویِ جنابِ میکائیل
لقمهای نانِ حضرتی باشد
سفره که پهن میشود اینجا
سرِ سفره فرشتهها هستند
میهمانانِ این سرا وَاللّه
در جَوارِ امامْ رضا هستند
آرزویِ مُقرّبان باشد
نوکریِ کریمه وَاللّهِه
دستِ خالی نشسته جبرائیل
دَمِ دربِ حرم سرِ راهِ .....
زائران تا غبارِ پاها را .....
طوطیایِ دو چشمِ تار کند
با تمامِ وجود میخواهد
جان و دل نذرِ نازِ یار کند
اِی بهشتِ رئوف بانو جان
حرمِ تو حریمِ علم و سَخاست
زائرِ توست زائرِ سلطان
خانهیِ مادریِ ما اینجاست
یک دَهه نَه تمامِ عمرم را
خرجِ این خانهیِ کرم کردم
با همین اشکهایِ چشمِ تَرَم
دلِ دیوانه را حرم کردم
در حریمَت صدا زدم مادر
هر سلامی علیکُمی دارد
چون مقامِ شفاعتِ قم را
میرزا نوکرِ قمی دارد ......
به تو دارند اولیا اُمّید
به تو بستند اَنبیا دل را
دوره کردند در تمامِ سفر
مَحرمانِ شما که محمل را .....
یادِ آن ناقهای که عریان بود
بر رویِ سینه مُشت کوبیدی
یادِ بازارِ شام و بزمِ حرام
مثلِ طفلِ سهساله لرزیدی
پیشِ چشمِ کبودِ عمّه نشست
بر رویِ خاکهایِ ویرانه
با همان دستهایِ کمرمَقَش .....
میکند مویِ سوخته شانه
خاک و دود از سرِ پدر میریخت
لَختِهخون رویِ لَعلِ دختر بود
رویِ زانویِ ندبهخوانِ حرم
لحظهیِ جان سپردنَش سر بود
حسین ایمانی