دارد مدینه قبر تو را در بر
دارد مدینهقبر تو را در بر
ای زائرت مادر
غریبی چون حیدر
امام حسن ای
سید و ای سرور
سردار بی لشکر
غریبی چون حیدر
آنقَدر تو غریبی
که برایت حرم نیست
جز تو هیچ پادشاهی
اینقَدر با کرم نیست
شیعیانت همه از
غربت تو هلاکن
در کناره مزارت
عرشیان سینه چاکن
من غریبم غریبم
بند دوم
از زهر کینه
جان میدهم دیگر
راحت شوم آخر
از غمت ای مادر
شد قاتل من
در خانه ام همسر
گذشته آب از سر
غریبم و مضطر
زهر کینه به جانم
زد شرر پُر اثر شد
حاصلم لخته خون و
پاره های جگر شد
میرسد جان من از
این جفا بر روی لب
روبرویم نشسته
میزند ضجه زینب
من غریبم غریبم
بند سوم
دهد عذابم
گریه ی تو من را
خود را نگهدار تا
آن روز عاشورا
ندارد امروز
ماتمه آن روز را
که میشود تنها
برادرم آن جا
ناله هایت نگهدار
میروی تو به گودال
میشوی زائر آن
جسم از کینه پامال
ناله هایت نگهدار
خواهر ای نور دیده
روی نیزه ببینی
راس از کین بریده
آه و واویلتا وای
امیرحسین سلطانی