حسي از عشـق فراتر متولد شده است
حِسّي از عشق فراتر متولّد شده است
نور در قالب اَختر متولد شده است
جبرئيل آيه ي تطهير نخواند عجب است
ماه بانوي مُطهّر متولّد شده است
گفت ارباب پس از بوسه زدن بر دهنش
طفل نَه ، قندِ مكرّر متولّد شده است
فاطمه آمده از سلسله ي فاطميون
كوثر از تيره ي كوثر متولّد شده است
مي شود از حَرَكات و سَكَناتش فهميد
عشق عبّاسِ دلاور متولّد شده است
آخرين"فاطمه سادات"حسين آباد است
اينكه در خانه ي دلبر متولّد شده است
بي سبب نيست اكر حيدريون سرمستند
نوه ي حضرت حيدر متولّد شده است
دخترِ زينت دوش نبي آمد ، يعني
زينت دوش برادر متولّد شده است
عطر مادر شده از هر نفسش ، اِستشمام
گرچه در كِسْوت خواهر متولّد شده است
أمّ إسحاق تو رفتي ولي از دامانت
غنچه اي ناز و مُعطّر متولّد شده است
توأمان است غم و شاديِ امروزِ حسين
همسرش رفته و دختر متولّد شده است
تا كه آماده ي جُنباندن گهواره شود
زودتر از علي اصغر متولّد شده است
كوچ او مثل پرستوست ، غريبانه و تلخ
گر چه مانند كبوتر متولّد شده است
بعداً از "أَيتمني"گفتن او مي فهميم
خِبره ي روضه ي منبر متولّد شده است
محمد قاسمی