شعر مداحی روضه حضرت سکینه (س) تشنه بودم خواستم لب وا کنم آبی بنوشم

مجموعه: حضرت سکینه (س)
قالب شعر: روضه
بازدید: 433

تشنه بودم خواستم لب وا کنم آبی بنوشم

تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم
می‌رسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم:
«شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی»

راه را گم کرده بودم، آخر آیا می‌رسیدم؟
خسته و تنها در آن صحرا، چه غربت‌ها که دیدم
هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم
دشت ساکت بود، اما این صدا را می‌شنیدم:
«اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»

آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش...
کاش من هم می‌شدم از کشتگان یک نگاهش
آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش
راه او آغاز می‌شد از میان قتلگاهش...
«لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی»

می‌زد آتش بر جهانی غربت بی‌انتهایش
کودک شش‌ماهه هم می‌خواست تا گردد فدایش
ناگهان شد غرق خون با یک سه‌شعبه ربنایش
کاش آنجا آب می‌شد آب از هُرم صدایش:
«كَيْفَ‌ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ‌ يَرْحَمُونی»

بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری
هر دلی بی‌تاب می‌شد با طنین سرخ قاری
دخترش راوی خون بود آن میان با بی‌قراری
می‌سرود این اشک‌ها را تا بماند یادگاری:
«وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی»

یوسف رحیمی
کانال بحارالاشعار
کانال بحارالاشعار را در پیامرسان ایتا دنبال کنید و از اشعار و سبک هایی که هر روز در کانال منتشر میشود بهره مند شوید. ورود به کانال بحارالاشعار

کلیه حقوق مادی و معنوی طبق قانون تجارت الکترونیکی جمهوری اسلامی ایران برای وبسایت (بحارالاشعار) محفوظ است

هرگونه سوء استفاده از نام بحارالاشعار و محصولات وبسایت شرعا حرام و قانونا مورد پیگرد قرار خواهد گرفت

© 2022-2023 beharalashar.ir All Rights Reserved.

فهرست