بیا مهدی عزیز جون بابا
بیا مهدی عزیز جون باباببین که رو لب من خون نشسته
زده زهر جفا آتیش به جونم
میرم از دنیا با قلب شکسته
بیا صبر و قرارم
مراد قلب زارم
بیا سر روی پاهات
دم آخر بذارم
خدانگهدار پسرم
بند دوم
منم خورشید شهر سامرا که
غروب عمرم حالا سر رسیده
درون حجره تا از پا نشستم
دیدم بالا سرم مادر رسیده
دیدم با حال خسته
به بالینم نشسته
به روی صورتش من
دیدم رد یه دسته
مادرم ای وای مادرم
بند سوم
رسیده جون به این لبهای خشکم
میسوزم یاد جدم با چش تر
نبودم کربلا اما شنیدم
لبه تشنه جدا شد از تنش سر
منو زهر برده از حال
رو خاکم یاد گودال
رو خاکم یاد جسمی
که شد با نعلا پامال
آه و واویلتا حسین
امیرحسین سلطانی