بگو كه مرثيه شهر شام را چه كنم
بگو كه مرثيه ي شهر شام را چه كنم ؟نگاهِ فاسدِ مُشتي عوام را چه كنم ؟
گرفتم اين كه نگفتم از آن طنابِ سياه
گذشتن از وسطِ ازدحام را چه كنم ؟
دلا، نگفتنِ اين ظلم ها خودش ظلم است
اگر بيان نشد ، امرِ امام را چه كنم ؟
صداي ضجّه ي يك كاروان اسير كم است؟
صداي هلهله ي خاص و عام را چه كنم ؟
اگر به سبّ علي ، شمر دون دهن وا كرد
حضور حضرتِ خيرالانام را چه كنم ؟
به عمد مي گذرد هي ز پيش چشم رباب
بگو كه حرمله ي بي مرام را چه كنم ؟
گرفتم اينكه سرت روي منبر ني رفت
به نيزه بستنِ ماهِ تمام را چه كنم ؟
صدايِ زجر ، نگاهِ سنان ، تمسخرِ شمر
برادر اين همه زجرِ مُدام را چه كنم ؟
اگر چه آتش دل هم دمي شود خاموش
هجوم آتشِ بالايِ بام را چه كنم ؟
رسيده قافله ، نزديكيِ خرابه ، حسين !
خودت بگو كه من اين چند گام را چه كنم ؟
محمد قاسمي