به این امید بخوابم تمام شب ها را
به این امید بخوابم تمام شب ها را
که شب کنم به کنار تو صبح فردا را
برای آن که ندیده است ، آن که دید تو را
چگونه شرح دهد لذت تماشا را؟
چگونه عاشق تو منکر محبت توست؟
که زردرویی او بسته راه حاشا را
چگونه چشم به لبخند اهل دنیا داشت
کسی که دید شکرخنده های زیبا را؟
چقدر اشک بریزم که بوسه ای بزنم
به هر کجا که نهاده است مرکبت پا را؟
به شوق توست چنین موج می زند چشمم
به ساحلت بنشان های و هوی دریا را
به زیر سایۀ تو هر کسی که رفت ، نخواست
به اختیار خودش سایه های طوبا را
تمام آن چه که دارم تصدق نجوا
به دست صبر بده گوش ناشکیبا را
جماعتی که در آن نیستی تراویح است
امام نیست برازنده این فرادا را
دگر چگونه بگویم که دوستت دارم؟
رها نمی کنم این جملۀ گوارا را
**
نه چشم من که دو چشم سکینه منتظر است
بیا به خیمه رسان آبروی سقا را
سید علی احمدی