بر مشامم میرسه هر لحظه بوی حرم
بر مَشامَم میرسه؛ هر لحظه بوی حرمبر دِل میترسم بمونه؛ آخر آرزویِ حرم
حرم گُفتمو باید از تو صحبت بکنیم
اسم زیبای حَسن جانو تلاوت بکنیم
آی امام حُسینیا مایه بزارید امشب
براش قیامت بکنیم
عِشقُنا عَلَمِ حسن
هَل اَتی کرمِ حسن
از نجف آخر یه روز
میریم یه راست حرمِ حسن (۲)
حسن جان ۲
تا محرم میرسه
سفره میندازه حسن
با دست لطفش چه بزمی
واسمون میسازه حسن
جفا میکنیم و حسن محبت می کنه
دستمون رو میگیره راهی هیات میکنه
خودمون میدونیم اینجا جای ما نیست اما، ماهارو دعوت میکنه
ما شدیم آدمه حسن
سرخوشیم با غمه حسن
هر کیو که میشناسم
حسینی شد با دمه حسن
حسن جان
بی دست و پا منم و، دست و دل بازه حسن
بی چارهم اما غمی نیست، یار چاره سازه حسن
اون آقایی که با جذامی همسفره میشه
آقازادهس ولی با گدا میشینه همیشه
این که با بی سر و پایی مثه من راه میاد از، بزرگی و آقاییشه
سرورم پدر حسن
مادرم مادر حسن
کربلا یه جلوه از
قیامته پسر حسن
حسن جان
جواد قمری
داود رحیمی