باز در جلوه فروغ رخ دلدار آمد
باز در جلوه فروغ رخ دلدار آمدکه منور همه آفاق به یکبار آمد
پرده افکن ز جمال ازلی شد جانان
رخ جانان ز پس پرده پدیدار آمد
دور غم شد سپری گاهِ سرور است و نشاط
جشن میلاد رضا ثامن الاطهار آمد
مرحبا بر مه ذیقعده و این بدر تمام
که شب یازدهم مطلع انوار آمد
گر که موسی اَرَنی گفت به طور سینا
نَک خدا را مهی آیینه ی رخسار آمد
پور موسی شه اقلیم ولا شمس ضحی
ولی حق وصی احمد مختار آمد
قبله ی هفتم و، هشتم دُرِ دریای ولا
نوگل فاطمه و حیدر کرار آمد
نه همین روشن از او حجره ی تکتم شد و بس
روشن از طلعت او گنبد دوّار آمد
یافت میلاد شهی که همه شاهان جهان
خاکبوسان در و بنده ی دربار آمد
شهریاری که بُوَد خادمِ او روح امین
تاجداری که بهین حجت دادار آمد
آمد آن شاه رئوفی که غریب الغرباست
غمگساری که پناهنده ی زوّار آمد
یافت میلاد مه یثرب و شاهنشه توس
که طواف حرمش عمره ی بسیار آمد
یافت میلاد شه ثامن و ضامن که از او
توس با رتبه تر از کعبه دو صد بار آمد
خاکیان را همه گر کعبه مطاف آمده است
توس بر خلق نه افلاک سزاوار آمد
تا به ذرّات رسید آبرو از شمس شموس
(آذر) از لطف رضا شاعر دربار آمد
--
غلامرضا حقیقی آذر