آیینه غمها تویی زینب
آیینه ی غمها تویی زینبیاد آور زهرا تویی زینب
دخترم قدری بنشین کنارم
من امشب با تو ،درد دل دارم
آه و واویلا
دیشب به خوابم پیغمبر آمد
گفتا رنج و غم،دیگر سر آمد
میروم امشب جانب زهرا
تا نبینم من قاتل او را
آه و واویلا
زهرا نگاهی سوی من دارد
یک گل بر دستش،بوی من دارد
نوگلی از گلسِتانم باشد
او محسن،نور چشمانم باشد
آه و واویلا
یک امشب من بهر تو مهمانم
کمتر بسوزان قلب سوزانم
گریه کمتر کن ای بهار من
بردی از کف صبر و قرار من
آه و واویلا
گریه ها در پیش داری ای زینب
گریه کن بر جسم زیر مرکب
دخترم وای از شکاف ابرو
از تل می بینی نیزه بر پهلو
آه و واویلا
محمود اسدی شائق