آتش گرفته جگر امام صادق
آتش گرفته جگر امام صادقمی سوزد از پا تا سرِ امام صادق
فریادِ وااماما ؛ می آید از مدینه
برای نورِ عینش ؛ زهرا زند به سینه
آه و واویلا
......
دوباره در مدینه با هیزم رسیدند
خانه آقای مرا آتش کشیدند
آن یادگار زهرا ؛ میان آتش و دود
می سوخت قلبش اما ؛ به یاد مادرش بود
آه و واویلا
......
آقای ما رو بی عبا از خانه بردند
پای برهنه بی عصا از خانه بردند
این بوده احترامِ ؛ بزرگ خانواده
ابن ربیع سواره ؛ آقای ما پیاده
آه و واویلا