گرد ماتم نشسته بر دل شیعیان
گرد ماتم نشسته بر دل شیعیانشده صاحب عزا مهدی صاحب زمان
شیعه در غم نشست
باز حرمت شکست
زهرا شده گریان
بقیع شده ویران
بار دیگر شده خون به دل فاطمه
شده غرق عزا عالم و آدم همه
مصطفی خونجگر
فاطمه نوحه گر
به لب رسیده جان
بقیع شده ویران
ای خدا تا به کی بقیع بود بی نشان
حرمش خاکی و خاکی و غریب و بی سایبان
الامان الامان
ای شه انس و جان
ای حجت یزدان
بقیع شده ویران
گر بمیرد از این غصه دو عالم رواست
زآنکه صحن بقیع بدون گنبدنماست
شمع او آفتاب
بقعه هایش خراب
نه خادم و دربان
بقیع شده ویران
آید آن روز که ، ز ره رسد دلبرم
تا که بهر بقیع دوباره سازد حرم
روضه خوانی کند
نوحه خوانی کند
شیعه زند فریاد
بقیع شود آباد
علی سلطانی