پیش چشمان تر من خواهرانم را زدند
پیش چشمان تر من خواهرانم را زدندشد سپر بر جسم و جانم ، عمه جانم را زدند
ضربه شلاق بر رخسار خون رنگم زدند
در میان شام و کوفه بارها سنگم زدند
زنده بادا عمه ام که زود می آمد وسط
هرکجا که حرف سیلی بود می آمد وسط
روی خاک از ضربه نامردها افتاده بود
در میان دسته ولگردها افتاده بود
رضا دی...
مداح گرامی: برای دریافت متن کامل اشعار و استفاده از امکانات وبسایت لازم است عضو بحارالاشعار شده و اشتراک فعال داشته باشید.
زمان لازم برای ورود به حساب کاربری کمتر از یک دقیقه
ورود به حساب کاربری
بعد از ورود به حساب کاربری این صفحه را بروز کنید
زمان لازم برای ورود به حساب کاربری کمتر از یک دقیقه
ورود به حساب کاربری
بعد از ورود به حساب کاربری این صفحه را بروز کنید
فهرست اشعار:
