پر از غم و غربته حال و هوای بقیع
پُر از غم و غربته
حال و هوای بقیع
با بی کسی میشه سر
روز و شبای بقیع
این حِسه ، غریبونه رو
هیچ جای ، دنیا نداره
اشک آ ، سمون و زمین
ازاین درد ، داره میباره
قبر عزیزای پیمبر
مونده میون گرد و خاکا
ندارن حتی سایبونی
مزار بچه های مولا
(واویلا
بقیع حرم نداره ۳ )
.........
حُزن عجیبی داره
شبیه ماتم سَراست
می تابه گرمای تُند
شاهد این غم خداست
دلگیره ، دَمِ غروباش
خورشید از ، غَمِش میسوزه
بیچاره ، کبوتری که
از هُرم ، دَمِش میسوزه
غَرقه گِل و لا میشه خاکِش
اون وقتی که میزنه بارون
موج غریبی راه می اُفته
خالیه جای صحن و ایوون
(واویلا
بقیع حرم نداره ۳)
.........
همیشه توو روضه ها
تَر میشه صحن چشام
با پای دل راهیه
مدینه یا کربلام
شبهای ، بین الحرمین
هر لحظه ، داره مسافر
امّا شب ، ها توی بقیع
خالیه ، جای یه زائر
حاجت سینه زن همینه
یه آرزو داره توو سینه
کِی میرسه روزی که بین ؟
صحن امام حسن بشینه
(واویلا
بقیع حرم نداره ۳)
عباس قلعه