نگاه کن این چشم ترم رو
نگاه کن این چشم ترم روحال خراب و مضطرم رو
تازه دارم حس میکنم من
دلشوره های مادرم رو
یادم میاد - گفته به من
مادر با گریه ماجرای کربلا رو
گفته به من - روزی میاد
دور حسین میبینی زینب نیزه هارو
تا اسم کربلا اومد قلبم کباب شد
انگار که آسمون روی سرم خراب شد
میاد صدای حرمله اعوذبالله
گریه م برای حنجر طفل رباب شد
حسین برادر غریبم
بنددوم
چشام اگه داره می باره
دیدم تو رویا من دوباره
که ذوالجناح بر گشته اما
غرق به خونه بی سواره
دیدم حسین - تو قتلگاه
تو بی پناه افتادی رو خاک بیابون
یک عده ای - دور تو
ان بالا و پایین می ره تیغ و نیزه هاشون
دیدم که شمر رو سینته با ضرب خنجر
دست از تن تو بر نمی داره برادر
ناله زدم با گریه تا مقتل دویدم
دیدم گذشته خنجر از رگهای حنجر
حسین برادر غریبم
محسن طالبی پور