شعر مداحی روضه امام حسین (ع) نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش

مجموعه: امام حسین (ع)
قالب شعر: روضه
بازدید: 985

نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش

نشسته سایه‌ای از آفتاب بر رویش
به روی شانه‌ی طوفان رهاست گیسویش

ز دوردست، سواران دوباره می‌آیند
که بگذرند به اسبان خویش از رویش

کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باد از دل صحرا می‌آورَد بویش

کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم
کسی چنان که به مذبح بُرید چاقویش

نشسته است کنارش کسی که می‌گرید
کسی که دست گرفته به روی پهلویش

هزار مرتبه پرسیده‌ام ز خود که او کیست
که این غریب، نهاده‌ست سر به زانویش

کسی در آن طرف دشت‌ها نه معلوم است
کجای حادثه افتاده است بازویش

کسی که با لب خشک و ترک ترک شده‌اش
نشسته تیر به زیر کمانِ ابرویش

کسی‌ست وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کوه ز ماتم، سپید شد مویش

عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق می‌کشد از هر طرف به هر سویش

طلوع می‌کند اکنون به روی نیزه سری
به روی شانه‌ی طوفان رهاست گیسویش

️ فاضل نظری
کانال بحارالاشعار
کانال بحارالاشعار را در پیامرسان ایتا دنبال کنید و از اشعار و سبک هایی که هر روز در کانال منتشر میشود بهره مند شوید. ورود به کانال بحارالاشعار

کلیه حقوق مادی و معنوی طبق قانون تجارت الکترونیکی جمهوری اسلامی ایران برای وبسایت (بحارالاشعار) محفوظ است

هرگونه سوء استفاده از نام بحارالاشعار و محصولات وبسایت شرعا حرام و قانونا مورد پیگرد قرار خواهد گرفت

© 2022-2023 beharalashar.ir All Rights Reserved.

فهرست