دانلود برنامه بحارالاشعار

می زدی تا زیر گریه می شدم بی اختیار

شعر مداحی روضه حضرت علی اصغر (ع) - می زدی تا زیر گریه می شدم بی اختیار

می زدی تا زیر گریه می شدم بی اختیار
با شروع هقهقت می زد رقیه زار زار
بر نیامد چون ز مشک و آب دریا هیچ کار
شد لبت نا خواسته بر خشکی و تاول دچار

رفتی و حالا شدم یک مرتبه بعد تو آب
سوخته مادر سرت بر نیزه زیر آفتاب

سیب سرخی بر سر نیزه بگو معناش چیست؟
مانده ام از گوش تا گوش گلو معناش چیست؟
حنجرت شد وصل بر یک تار مو معناش چیست؟
قبر تو با نیزه ها شد زیر و رو معناش چیست؟

حال من را می کند آرامشت اینجا خراب
سوخته مادر سرت بر نیزه زیر آفتاب

غنچه ی شش ماهه ام را با صف دشمن چه کار
کرده یک تیر سه شعبه با سر و گردن چه کار
طفلکم آخر تو را با گرمی آهن چه کار
می کند آب فرات این روزها با من چه کار

می دهد گهوارهء خالی تو من را عذاب
سوخته مادر سرت بر نیزه زیر آفتاب

خسته از خیمه نشینی ها شدی باشد درست
نیزه دارت کرده بر نیزه سرت را بد درست
سنگ ها کردند بر رویت هزاران رد درست
کرده ای در کوفه پیش چشم هاشان سد درست

کاشکی آورده بودم چند تا با خود نقاب
سوخته مادر سرت بر نیزه زیر آفتاب

مرد من بی معجری های مرا باور نکن
کندن خلخال از پای مرا باور نکن
بر سر پوشیه دعوای مرا باور نکن
رفتن بازار و هر جای مرا باور نکن

رفتی و بردند مرا شام در بزم شراب
سوخته مادر سرت بر نیزه زیر آفتاب

محمد مبشری

71
شعر بعدی