مثل زهرا که میان در و دیوار افتاد
مثل زهرا که میان در و دیوار افتادبین محراب ، علی با رُخِ خونبار افتاد
ضرب شمشیر جفاکار ز بس سنگین بود
همه دیدند علی از نفس انگار افتاد
بی هوا خورد زمین وای به یادش آمد
همسرش فاطمه با ضربه ی مسمار افتاد
دست او بسته و در کوچه تماشا می کرد
پیش چشمان علی فاطمه صدبار افتاد
...سالها بعد همین کوفه و مردم بودند
بر دلِ کرببلا داغِ شرر بار افتاد
لشکری منتظرِ حمله و غارت بودند
یک نفر گفت بیایید علمدار افتاد
گیسوانی که فقط فاطمه میزد شانه
بین گودال در آن دست ستمکار افتاد
سر خورشید سر نیزه نمایان میشد
گذر خواهر او بر سر بازار افتاد...
️️️️️️️️
امیر قربانی فر