شمعم که با شرار خودم گریه میکنم
شمعم که با شرار خودم گریه میکنم
دریایم و کنار خودم گریه میکنم
بی اختیار جای نفس آه میکشم
با آه بیشمار خودم گریه میکنم
روز مرا کبودی رویی سیاه کرد
هر شب به روزگار خودم گریه میکنم
بی تاب میشود حسن از یاد کوچهها
با طفل بی قرار خودم گریه میکنم
بر جان خویش نیمهی شب چیدهام لحد
حالا سر مزار خودم گریه میکنم
شاعر: میثم مؤمنینژاد
262
شعر بعدی