شعر مداحی وفات دختر جوان
فوت دخترمجنونِ دلم ، لیلای من رفته سفر
خون شده دلم ازش ندارم من خبر
میگن که میاد از گریه ات بنما حذر
چطور ننالم آخه دلم زده شرر
ای فلک شکستی کمرم
بردی از جفا ی خود تو نور بصرم
دخترم منم گریون تو
الهی جونم بادا بلا گردون تو
آتشی داره این دل که پایان نداره
درد نوجوان یارب که درمان نداره
بد جوری ترک خورده دل از داغ فراق
مثل جسدی هستم به تن جان نداره
ای فلک شکستی کمرم
بردی از جفا ی خود تو نور بصرم
دخترم منم گریون تو
الهی جونم بادا بلا گردون تو
دخترِ نازم نبوده وقت سفرت
دست روزگار نموده چون گل پرپرت
با تن تبدار تو رفته ایی از این جهان
خفته ایی در خاک گم گشته دیگر اثرت
ای فلک شکستی کمرم
بردی از جفا ی خود تو نور بصرم
دخترم منم گریون تو
الهی جونم بادا بلا گردون تو
با رفتن تو آرزوهام رفته به گور
دیگه نداره خونه من جلوهٔ نور
روز و شب کارم شده بگریم از برات
یعقوبم و این دیدهٔ من گردیده کور
ای فلک شکستی کمرم
بردی از جفا ی خود تو نور بصرم
دخترم منم گریون تو
الهی جونم بادا بلا گردون تو
این آرزویم مانده بدل در روزگار
عروس بشی و این خوشی باشه موندگار
صد حیف که کفن شده لباس شادی ات
من ماندم و با دل خونین و بی قرار
ای فلک شکستی کمرم
بردی از جفا ی خود تو نور بصرم
دخترم منم گریون تو
الهی جونم بادا بلا گردون تو