شب شد و چشمام بی وقفه غم می باره
شب شد و چشمام بی وقفه غم میبارهشب شد و بازم عمه تا صبح بیداره
شب شد و دلم بیقراره
من نذاشتم،خاک بشینه،روی پرچم،و سفیدم
گاهی با اشک،گاهی فریاد،بیرقت رو،میکشیدم
تا امشب و باهات راه اومدم
تا امشب و برات نفس زدم
اما دیگه کم آوردم
بابا حسین ، خیلی دوسِت دارم
---
اومدی، خیلی دل تنگت بودم بابا
اومدی، درد و دلهامو میگم حالا
اومدی، فقط با سر اما
تو که رفتی،من یه روزِ،خوش ندیدم،جونِ بابا
مثل عمه،مثل مادر،قد خمیدم جونِ بابا
شوق توعه ، که زنده ام هنوز
قلبم پره،از آهِ سینه سوز
اما دیگه کم آوردم
بابا حسین ، خیلی دوسِت دارم
ابوالفضل جدیان شربیانی
علی گلچین پور