شاه گردون سریر یا عباس
شاه گردون سریر یا عباسماه روشن ضمیر یا عباس
در خم زلف های بی تابت
دل عالم اسیر یا عباس
عطرت از کوچه ها که رد میشد
بسته میشد مسیر یا عباس
از امیری حسین تو داریم
ذکر نعم الامیر یا عباس
مادرت بی بدل چنان مریم
پدرت بی نظیر یا عباس
بوسه بر دست های تو یعنی
بیعت با غدیر یا عباس
دست خالی نشد ز خانه ی تان
بازگردد فقیر یا عباس
باد از خاک زائرت آورد
بوی مشک و عبیر یا عباس
هیچ جای جهان چو قبر تو نیست
اینچنین دلپذیر یا عباس
غرق دلتنگی ام که دیدارت
دیر گردیده ،دیر یا عباس
یا بده اذن دیدن حرمت
یا که جانم بگیر یا عباس
سر بلند قبیله مشکت کو
که شدی سر به زیر یا عباس
مثل مشک تو دست و پا میزد
طفل ناخورده شیر یا عباس
شاه بی لشکر آمده بر خیز
ای به لشکر وزیر یا عباس
حالت انکسار و وجه امام
پیر تر گشته پیر، یا عباس
ای رشیدی که قبر کوچک توست
روضه ای نا گزیر یا عباس
با لب خشک بال و پر زده ای
زیر باران تیر یا عباس
نیزه زد از زمین بلندت کرد
نیزه داری حقیر یا عباس
ای تن زخم خورده جای تو نیست
رمل این گرمسیر یا عباس
کفنت شد لباس خون آلود
کفن شه حصیر یا عباس
در قیامت که دستگیری نیست
بر صغیر و کبیر یا عباس
دست تو بانیِ شفاعت بر
دست خیر الکثیر یا عباس
وحشتی از نکیر و منکر نیست
تا تو هستی بشیر یا عباس
پای ما در صراط لرزان است
دست ما را بگیر یا عباس
میثم مومنی نژاد