شعر مداحی نوحه حضرت رقیه (س) سحر شده شب غمم از نورسرت بابای من

مجموعه: حضرت رقیه (س)
قالب شعر: نوحه
بازدید: 984

سحر شده شب غمم از نورسرت بابای من

سحر شده شب غمم
از نورسرت بابای من
میدونی چند وقته که همش
تار میبینه این چشمای من
بگو چرا چن وقته
که به دخترت سر نزدی
حالا که اومدی بگو
چرا تو با سر اومدی

ببین قلبه من پریشونه
ببین چشمام کاسه ی خونه
بیا راحت کن ببر بابا
من و از این کنج ویرونه

️بند دوم
به جون تو دخترت بابا
ازین زمونه زار و دلگیره
تو این خرابه غریبونه
داره از دوریت دیگه می میره
بذار بابا تا بیام باتو
راحتم کن از دردای دنیا
میاد یادم گفتی که هستم
شکل مادرت حضرت زهرا

همه جونم خونه ی درده
ببین گونه هام ورم کرده
بابا روی شونه هام انگار
جای چوب مرد ولگرده

️بند سوم
منم همون دختری که
یک لحظه ازت جدا نبود
ولی گمت کردم بابا
بعد گودال و اون آتیش و دود
یادت میاد توی این سه سال
حتی برگ گل به تنم نخورد
ولی حالا بعد رفتنت
کل بدنم شده کبود

بگو با تو چرا رفتی
تو بی رقیه ت کجا رفتی
روزی که از ناقه افتادم
شنیدم روو نیزه ها رفتی


مجید مرادزاده
کانال بحارالاشعار
کانال بحارالاشعار را در پیامرسان ایتا دنبال کنید و از اشعار و سبک هایی که هر روز در کانال منتشر میشود بهره مند شوید. ورود به کانال بحارالاشعار

کلیه حقوق مادی و معنوی طبق قانون تجارت الکترونیکی جمهوری اسلامی ایران برای وبسایت (بحارالاشعار) محفوظ است

هرگونه سوء استفاده از نام بحارالاشعار و محصولات وبسایت شرعا حرام و قانونا مورد پیگرد قرار خواهد گرفت

© 2022-2023 beharalashar.ir All Rights Reserved.

فهرست