شعر مداحی مناجات امام رضا (ع) سحر از بی کسی و حیرانی

بیانیه وبسایت بحارالاشعار در مورد انتشار کتاب بحارالاشعار
مجموعه: امام رضا (ع)
قالب شعر: مناجات
بازدید: 143

سحر از بی کسی و حیرانی

سحر از بی کسی و حیرانی...
آمدم تا به درِ سلطانی

به سرم کهنه عبا پوشاندم
در زدم، زار زدم، پنهانی

خاک زیر قدمم گِل می‌شد
بس‌که شد دیده‌ی من بارانی

ای کریمی که صدایم کردی
باز کن! آمده‌ام مهمانی

نگذاری که زبان باز کنم
تو خودت درد مرا می‌دانی

کشتی‌ات را برسان بهر نجات
شده دریای دلم طوفانی

بنده‌ی نفسم و سرگردانم
وای ازین غُصه‌ی سرگردانی
**
کاش تا طوس مرا پَر بدهید
بروم پیش رضا دربانی

کاش می‌شد که به من هم بدهید
کمی از عشق همان سَلمانی

گفت آقا به خودِ ابن شبیب
گریه کن در غم آن قربانی...

بعد ازآنیکه سرش رفت به نی
به زمین ماند تن عریانی

یک سر زخمی رفته به تنور
مؤمنی ساخت از آن نصرانی

عَمه‌ی محترم ما تنها...
رفت در شام به آن مهمانی...

️ سیدپوریا هاشمی

کلیه حقوق مادی و معنوی طبق قانون تجارت الکترونیکی جمهوری اسلامی ایران برای وبسایت (بحارالاشعار) محفوظ است

هرگونه سوء استفاده از نام بحارالاشعار و محصولات وبسایت شرعا حرام و قانونا مورد پیگرد قرار خواهد گرفت

© 2022-2023 beharalashar.ir All Rights Reserved.

فهرست