زمزمه ام گشته سراپا رضا
زمزمه ام گشته سراپا رضا
ای جگر ختم رسل یا رضا
هیبت مولا و حسین و حسن
در تو نمودست تجلا رضا
با کرم و یک نگه نافذت
زر بکنی خاک رهت را رضا
دعبل دربار تو ام توشه و
هر نمک روضه ی من با رضا
نور هدی سوز به آهم بده
حضرت جانان تو پناهم بده
آمدم و لحظه ی دیدار تو
گشت دلم مست و گرفتار تو
من به کسی رو نزنم یا رضا
چون که شدم نوکر دربار تو
باز کرم دیدم و آقا شدم
عاشق این خُلق حسن وار تو
کاش حرم داشت حسن مثل تو
بود بقیع ملجاءِ زوار تو
اشک غمش را به نگاهم بده
حضرت جانان تو پناهم بده
محمد حسین ذاکری