دراین دوماه و نیم که سهمت عذاب بود
دراین دوماهونیم که سهمت عذاب بود
حجمِ غمیکه داشت دلم بیحساب بود
در این دوماه و نیم ، تبسّم نکردنت
داغی بزرگ روی دل بوتراب بود
در اینمدینهایکهعلیبود و بیکسی
با بودنت ، برای سلامم جواب بود
خیلی برای مَردِ تو سنگین تمام شد
درخانه ، ماهِ صورت تو در حجاب بود
یکبار هم شفای خودت را نخواستی
با اینکه از تو هرچه دعا مستجاب بود
از شاخهیشکستهو این رنگ رزد تو
پیداست بادهای خزان پُر شتاب بود
هرشب کنار بستر تو تا اذان صبح
چشممبهلالههای روی رختخواب بود
تو ذرّه ذرّه آب شدی در نگاه من
ایکاشآنچهدیدی و دیدم سراب بود
قدِّ خمیده قسمت تو در بهار عُمر
پیری مرا نصیب به فصل شباب بود
...
در دین کافران سقیفه ، خدا گواه
زهرا زدن مقابل حیدر ثواب بود
محمد قاسمی
529
شعر بعدی