خورشید حسین و مه دنیاست اباالفضل
خورشید حسین و مَهِ دنیاست اباالفضل
آرام دلِ زینب کبراست اباالفضل
لب تشنه بیایید که سقاست اباالفضل
سلطانِ دلِ فاطمه ای هاست اباالفضل
"عالم همگی قطره و دریاست اباالفضل"
بنویس اباالفضل عجب نام نکویی
جانم چه نگاری ، چه شرابی ، چه سبویی
خوشبخت منم که شده ام عبدِ چو اویی
به به چه علمداری و به به چه عمویی
"مهتاب رقیه ست و دلاراست اباالفضل"
مثل پدرش مرد ترین مرد زمین است
در بین سماوات خدا ماه ترین است
بر خاتم ابناء بشر نقش نگین است
زیبا پسر فاطمه ی ام بنین است
"هم گل پسر حضرت زهراست اباالفضل"
هم صاحب مشک و علم و صاحب پرچم
چون کوه ادب محضر ارباب دو عالم
مدحش به لب زینب کبراست دمادم
هستند شفا یافته اش ارمنیان هم
"از بس که کَرَم دارد و آقاست اباالفضل"
هنگامه ی صفین چه شوری شده برپا
پوشانده رخ و نعره زنان آمده حالا
انداخته لرزه به تنِ لشکر اعدا
در معرکه مهلت ندهد دشمن خود را
در رزم ، خودِ حضرت مولاست اباالفضل"
لبریز محبت دلِ دریای علمدار
شاهان جهان سائل آقای علمدار
یک علقمه افتاده به پاهای علمدار
یوسف شده ماتِ رخ زیبای علمدار
"بنویس عجب خوش قد و بالاست اباالفضل"
این مرد که دردِ همه افلاک دوا کرد
با یک نظر از مشکل عالم گره وا کرد
به سائل خود ، روزیِ یکساله عطا کرد
و قسمت ما هم سفر کرببلا کرد
"والله که اسطوره ی دنیاست اباالفضل"
امیر قربانی فر