حالا که نهادم به روی خاک سرم را
حالا که نهادم به روی خاک سرم را
ای کاش ببینم گل روی پسرم را
باشد به روی لب - پیوسته دعایم
کاید ز مدینه - یک لحظه رضایم
آه و واویلا 4
....................
جان بر لب من آمده معصومه کجایی
تا بهر پدر گریه و زاری بنمایی
این دل به هوای - دیدار تو باشد
من رفتم و دست - حق یار تو باشد
.....................
گر چه دل زندان و شب و نافله سخت است
بیش از همه اما اثر سلسله سخت است
اندازه ندارد - این غربت و اندوه
زنجیر گواه است - ساقم شده مجروح
......................
آید به سیه چال عدو وقت مناجات
با سیلی و شلاق ستم بهر ملاقات
این جسم ضعیف و - این دشمن بی رحم
گردیده خدایا - پا تا سر من زخم
......................
کی دیده امامی تنش از جور زمانه
بر تخته رود دست به دست شانه به شانه
نشنیده کس اینسان - رنج و محنی را
بین غل و زنجیر - تشییع تنی را
......................
گر چه به قفس بی پر و بی بال شدم من
کی تشنه اسیر ته گودال شدم من
با دیده گریان - گویم به دو صد آه
لا یوم کیومک - یا اباعبدالله
علی سلطانی