بیا رضا جان که تو را صدا زدم من
بیا رضا جان که تو را صدا زدم من
با دست و پای بسته دست و پا زدم من
ببین فلک چها آورده بر سرم
ببین شدم سر تا به پا شبیه مادرم
بیا ببین شدم سر تا به پا کبود
تابوت برای من به غیر تخته در نبود
کاشکی یه مقدار به من وفا میکردن
موقع سیلی دست وپام و وا میکردن
رضای من بیا حال من و ببین
ببین به مثل مادرم من خورده ام زمین
من و در این قفس چه بی خبر زدند
ولی میگن مادرم و چهل نفر زدند
دلم میخواد بیایی و پیشم بمونی
بیای برایم روضه گودال بخونی
به مثل جد خود بی سر نگشته ام
مانند جد خود دیگه من برنگشته ام
اگر که هر طرف خود رو کشونده ام
ولی دیگه به زیر ده مرکب نمونده ام
دائم به یاد عمه و شام خرابم
دائم به یاد عمه و بزم شرابم
میگن تو کوچه ها کوچه واکرده اند
میگن که ناموس من و تماشا کرده اند
عمه به مجلس اغیار نرفته بود
تمام عمرش بر سر بازار نرفته بود
حاج سید محسن حسینی