بوسه زند تاج گل به پاي محمد
بوسه زند تاج گل به پاي محمّد
خسرو حُسن است گداي محمّد
تا كه برد بوي خوش صبا به گلستان
ميكشد از هر طرف رداي محمّد
جسم شريفش بُوَد لطيفتر از نور
محو شود سايه از صفاي محمّد
آب بقا هستياش ز يُمن رسول است
خضر، بقا دارد از بقاي محمّد
خواهي اگر بشنوي كلام خدا را
گوش به قرآن كن و نداي محمّد
از شب معراج، ماه و جمله كواكب
چشم به راهند بر لقاي محمّد
مُلك جهان را پلاك خود زده لولاك
چون دو جهان شد بنا براي محمّد
آن چه خداوند در حديث كسا گفت
پرده نشين بود در سراي محمّد
پشت و پناه و شفيع عالميان اوست
چون به خدا هست اتّكاي محمّد
روشن و پيداست پيش مردم دانا
غير علي نيست مثل و تاي محمّد
نيست مسلمان هر آن كه بغض علي داشت
هست ولاي علي، ولاي محمّد
شرح كمالات و وصف ذات نبي را
كس نتواند به جز خداي محمّد
گفت: حسين از من است و من ز حسينم
ذبح عظيم است چون فداي محمّد
سبط نبي چون كه نور چشم رسول است
قتلگه اوست كربلاي محمّد
دست ابوالفضل و پرچمي كه برافراشت
دست علي بود بر لواي محمّد
اكبر ليلا، شبيه حضرت طاها
آمده در كربلا به جاي محمّد
حرمله زآن تير مرگبار سه شعبه
حلق علي را دريد و ناي محمّد
حضرت سجّاد و آن خيام پُر آتش
جان نبي بود و خيمههاي محمّد
نالهي واغربتاي زينب كبري
نالهي زهراست همصداي محمّد
با همه پستي «حسان»!، بلند مقامم
تاج سرم شد چو خاك پاي محمّد
حبيب چايچيان حسان