بساط روضه مادر بساط خیرات است
بساطِ روضهیِ مادر بساطِ خیرات است
جدایی از عَلم و خیمه از بَلیٖئات است
خدا نگیرد از این چشم گریه کردن را
که آه و اشک برایِ شما مناجات است
خدا برایِ تو در عرش روضه میگیرد
نوایِ فاطمه از جلوههایِ جنّات است
تو مادری و پسر خواندهای بدم آری
وَ هر نخِ عَلمت ساترُالعُیوبات است
من و جدا شدن از پرچمَت زبانم لال
بساطِ گریهیِ عصرِ دوشنبه میقات است
غروبِ روزِ دوشنبه طلوعِ غمها بود
چه آمده به سرَت کودکِ حرمْ مات است
صدایِ ضربهیِ سیلی و چادر خاکی
دلیلِ محکمِ صبحِ تقاصِ سادات است
حسین ایمانی
592
شعر بعدی