بزم غمی گرفتم بااشک دیده بابا
بزم غمی گرفتم بااشک دیده بابادرمحفل غم من باسر رسیده بابا
ای سربریدۀ من،خوش آمدی پدرجان
بنشین به دیدۀ من، خوش آمدی پدرجان
من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم(2)
یاس سه سالۀ تو گشته به رنگ نیلی
درچشم من نمانده سویی دگرزسیلی
ای نوردیدگانم ، خوش آمدی پدرجان
درمان دردجانم ، خوش آمدی پدرجان
من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم(2)
گرمی زنم صدایت من باصدای زخمی
آتش گرفته جانم اززخم پای زخمی
ای مرهم دل من، خوش آمدی پدرجان
حلال مشگل من، خوش آمدی پدرجان
من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم(2)
غمگین زهجراکبر دلتنگ اصغرم من
ازهجرروی زهرا رنجورومضطرم من
تاکه بری بهشتم، خوش آمدی پدرجان
بااشک خودنوشتم، خوش آمدی پدرجان
من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم(2)
همراه باتن من رخساره ام کبوداست
نماز من سلامش درحالت قعوداست
ای قبله گاه رازم، خوش آمدی پدرجان
ای معنی نمازم، خوش آمدی پدرجان
من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم (2)
من ازلب کبودت بگذاربوسه گیرم
همراه بوسه خواهم ازداغ توبمیرم
ازبهربُردن من ، خوش آمدی پدرجان
بنگربه مُردن من، خوش آمدی پدرجان
من لالۀ توهستم سه سالۀ توهستم(2)
سیدهاشم وفایی