بر ماه پرده نیلی نمی زنند
ر ماه پرده ی ، نیلی نمی زنند
ماتم رسیده را ، سیلی نمی زنند
نیلی ز کین ببین
روی مرا علی ، مولا علی علی...
از خوان روزگار ، جز غم نمی خورم
گردیده روی من ، همرنگ چادرم
زآن رو نهان کنم
رخ از تو یا علی ، مولا علی علی...
دست ستم نقاب ، روی قمر گذاشت
بر روی چشم من ، سیلی اثر گذاشت
شد پیش من جهان
ظلمت سرا علی ، مولا علی علی...
افتاده از جفا ، بانو به روی خاک
ریزد حسن ز غم ، اشک از دو چشم پاک
گویا در آن میان
می زد صدا علی ، مولا علی علی...
سنگ جفا شکست ، آئينه را ، چه باک
این جان مصطفاست ، افتاده روی خاک
ای وای ازین بلا
داد از جفا علی ، مولا علی علی...
**
محمود تاری «یاسر»
394
شعر بعدی