بايد اول به او كرم بشود
بايد اول به او كرَم بشود
تامگر دست بر قلم بشود
كارما نيست لااقل بايد
شاعرت شخص محتشم بشود
كاش مى شد كه تا در اين شبها
دورقبرت پُر ازعلم بشود
بانوى با وقار عاشورا
كه بنا نيست بى حرم بشود
دورقبر تو روضه خوانى هم
اخرش قول مى دهم بشود
دورماندم از اب تا حالا
بس كه ديدم سراب تا حالا
از تو كم گفته اند شاعرها
دختر بوتراب تا حالا
ناقه ات را بدون شك بوده
پاى اكبر ركاب تا حالا
سايه ات رانديده،اى بانو
لحظه اى افتاب تا حالا
سعى كردم كه روضه ام نرود
سمت بزم شراب تا حالا...
تو و زينب دوهمسفر باهم
بوده ايد ازهمه نظرباهم
لحظه رفت و امد نيزه
گريه كرديد پاى سرباهم
هر دوتا روى ناقه عريان
ردشديد از سرگذر باهم
تاكه دردانه ها كتك نخورند
گشته بازويتان سپرباهم
مثل زهرا تو را زدند انجا
يك نفرنه!چهل نفر باهم
رفت ازپيكرتوجان كم كم
امد از راه خيزران كم كم
رفت بالا ولى فرود امد
خورد روى لب و دهان كم كم
با لب چوب لب تَرك برداشت
پيش چشمان بانوان كم كم
خيزران جاى خويش را وا كرد
روى لبها در ان ميان كم كم...
على زمانيان