باز کن پنجره را بوی سحر می آید
باز کن پنجره را بوی سحر می آید
بوی خورشید ز اطراف قمر می آید
دشت در دشت دمد سبزه و گل در صحرا
آب در مزرعه از کوه و کمر می آید
زیر بال و پر جبریل نفس تازه کنید
دارد از یار پریچهره خبر می آید
روی گلبرگ افق آینه ها بنوشتند
شام ظلمانی عشاق به سر می آید
آیه ی « نَصْرُ مِنَ الله » گواهی بدهد
صاحِب مقتدر فتح و ظفر می آید
می رسد اَمْن و امان دل یاران مهدی
آن که از ما ببرد هرچه خطر ، می آید
در نبندید که در نیمه ی ماه شعبان
باز در خانه ی دل دُرّ و گهر می آید
مژده بر منتظران ، دیده به راهش باشید
از پسِ ابرِ زمان ماه بِدَر می آید
شش جهت روشنی عالَم هستی از اوست
ماه و خورشید به کف دارد اگر می آید
نَوَّرَ الله ، که یک لُمْعه ی نور است همه
آنچه از چهره ی « مهدی » به نظر می آید
یک جهان عشق در آغوش بگیرد امشب
تا در آغوشِ پدر ماه پسر می آید
حجة بن الحسن است این گل زیبای علی
یعنی از نخل ولا باز ثمر می آید
منتظر باش چو «یاسر» که ازآن سوی زمین
یار فرخنده ی دل ها ز سفر می آید
**
محمود تاری «یاسر»