دانلود برنامه بحارالاشعار

ای رفیق امروز خاک ما طلا شد یا نشد

شعر مداحی میلاد امام زمان (عج) - ای رفیق امروز خاک ما طلا شد یا نشد

ای رفیق امروز خاک ما طلا شد یا نشد
بخت از خواب زمستانیش پا شد یا نشد
این دل وامانده‌ام حاجت روا شد یا نشد
نیمه‌ی شعبان قرارم کربلا شد یا نشد

مست مستم کوچه کوچه میزنم هرخانه را
تا ببینند اهل شهر امشب من دیوانه را

چهارده قرن است ماه و سال ما تکراری است
امشب اما از بهشت امواج کوثر جاری است
هرکسی امشب سرش برروی یک دیواری است
افضل اعمال عاشق‌ها امانت‌داری است

پس تو امشب مستی مارا ببین و دم نزن
حرف عاشق بودن ما را به نامحرم نزن

عشق مارا از صف اغیار منفک می‌کند
کوری هرکس به خوشحالی ما شک می‌کند
حق تعالی امشبِ مارا مبارک می‌کند
فاطمه "عجّل فرج" در مصفحش حک می‌کند

از رسولانِ الهی تا امامانِ گرام
یک قصیده در پی یک مصرع حُسنِ ختام

تا به کی تاریک باشد آسمان سامرا
می‌دمد خورشید ما از پادگان سامرا
چشم و قلبت روشن ای مرد جوان سامرا
یک جهان هستند از امشب در امان سامرا

باد از بام بهشت امشب خبر آورده است
خوش به حال نوکران، نرجس پسر آورده است

این پسر جان است و جانان است و ایمان همه
حرف هایش خط به خط آیات قرآن همه
گیسویش آرامش حال پریشان همه
پس نگو دیگر به او خورشید پنهان همه

او همیشه حاضر است و آنکه پنهان است ما
چشم او باز است و آنکه چشم خودرا بست ما

عاشقان دیوانه‌ی روی نگار آخری
نام او مهدی‌ست، تنها یار، یار آخری
سفره‌دار آخری، دُلدُل سوار آخری
می‌رسد یک‌روز صاحب ذولفقار آخری

نعره‌ی یا فاطمه در دشت و هامون می‌کشد
آن دو تا نامرد را از خاک بیرون می‌کشد

این‌همه گفتیم از مهدی آل مصطفی
این‌همه گفتیم ازآن آقایی و شور و صفا
ما کجا هستیم؟ فکر درهم و فکر شفا
نوکرانش بی‌خیال و دوستانش بی وفا

هرچه گفتیم عاشقیم افسوس لاف و لاف بود
در پی دنیا گدای غافلش علّاف بود

مرهم مردم شدیم و مرهم او نیستیم
آدم مردم شدیم و آدم او نیستیم
همدم مردم شدیم و همدم او نیستیم
مَحرم مردم شدیم و مَحرم او نیستیم

جای دست باز او، رو به کس و ناکس زدیم
دست خود آورد سوی ما، ولی ما پس زدیم

مطمئنم راه ما آخر به کویش می‌رسد
نوکر بیچاره هم به آرزویش می‌رسد
گفت سائل از کدامین سمت بویش می‌رسد؟
گفت در هر خیمه‌ای حرف عمویش می‌رسد

به تمنای فرج رخصت بگیر از فاطمه
با خود صاحب زمان بنشین کنار علقمه

ای عمو ای خوش قدوبالا چرا پس کم شدی؟
ابرویت کو؟ چشم‌هایت کو؟ چرا درهم شدی؟
چون کمان حرمله از چند قسمت خم شدی
با خبر از حمله‌ی یک مشت نامحرم شدی؟

بعد تو این روضه‌ها اوج مصیبات من‌اند
زینب السادات را خولی و اخنس می‌زنند

️ سیدپوریا هاشمی

151
شعر بعدی