ای دوست که بی تو نا نداریم
ای دوست که بی تو نا نداریم
در سینه به جز نوا نداریم
در کوچه ی غربت و غریبی
غیر از تو که آشنا نداریم
در فصلِ فراق و بی قراری
جز رحمتِ کبریا نداریم
با بارِ گناه خویش راهی
در کوی تو دلربا نداریم
از دوریت ای طبیبِ دل ها
بیمار شده ، دوا نداریم
بازآ و رسان به ما دوایی
زیرا که به جز شما نداریم
بی روی تو ای کرامتِ مَحض
جز درد و غم و بلا نداریم
تا آن که به وصلِ تو رسد دل
جز مرحمتِ خدا نداریم
در سوز و گداز مثل شمعیم
هم سوخته هم صدا نداریم
هنگام عزاست ای گلِ حق
ما نیز به جز عزا نداریم
در خانه ی غم نشستگانیم
گر خیمه به سامرا نداریم
از داغِ غمِ امام هادی
جز ناله ی جانگزا نداریم
ما هیچ عزا و ماتمی را
چون ماتمِ کربلا نداریم
مانند حسین هیچ کس را
بُبْریده سر از قفا نداریم
چون "یاسرِ" دل شکسته امروز
جز زمزمه ی ولا نداریم
oo
محمود تاری "یاسر"