دانلود برنامه بحارالاشعار

ای جان جهان جان محمد

شعر مداحی مدح عید مبعث - ای جان جهان جان محمد

ای جان جهان جان محمد
با نام خدا بخوان محمد

ای باعث ممکنات اقرأ
ای خواجه ی کائنات اقرأ

ای قدر و جلالتت مبارک
فرمان رسالتت مبارک

ای رشته ی نه فلک به چنگت
تا چند مکان به تخته سنگت

تو پیک مقدس نجاتی
تو روح حیات را حیاتی

ای درّ یتیم و باب خلقت
ای سینه ی تو کتاب خلقت

ای گمشده آفتاب، احمد
امشب ز حرا بتاب، احمد

ای در کنفت جهان هستی
آغازگر خداپرستی

برخیز و به سوی کعبه کن رو
تا بشنوی از بتان هوالهُو

این غار که با تو کرده عادت
دارد به نبوتت شهادت

این سنگ که بر رویش نشستی
فریاد زند پیمبر استی

ای کعبه ی کعبه دلبری کن
برخیز و پیام آوری کن

با نام خدای حی سرمد
بگشای زبان بخوان محمد

کو از «علق» آدم آفریده
«کن» گفته و عالم آفریده

ای وادی مکه احمد است این
ای غار حرا محمد است این

این تخته ی سنگهای غارند
کآوای شهادتین دارند

ای مردم مکه حق پرستی
تا چند به خواب جهل و مستی

تا چند بشر ز معرفت دور
تا چند حکومت زر و زور

این کعبه که گِرد آن نشستید
این لات و هبل که می پرستید

دارند به لب ندای تهلیل
از ختم رسل کنند تجلیل

هر سنگ و درخت با محمد
فریاد زنند یا محمد

آئین تو تا ابد جهانی است
دین تو هماره جاودانی است

منجی بشر به بانگ تکبیر
از کوه حرا شده سرازیر

انوار نبوتش زند برق
هستی شده در فروغ او غرق

دریاب خدیجه، شوهرت را
تبریک بگو پیمبرت را

این نور نبوت است بشتاب
خورشید اخوت است بشتاب

روزی که بشر در آب و گل بود
این نور هماره مشتعل بود

در خلوت دوست منجلی بود
حق بود و محمد و علی بود

سوگند به عصمت محمد
احمد، علی و علی است، احمد

سیر خط سرخ نور کردند
تا عمق زمان عبور کردند

از سن علی گذشته ده سال
افتاده رسول را به دنبال

دو شمس نبوت و ولایت
دو محور عالم هدایت

او هستی و هست آفرینش
این نفس نفیس و جانشینش

او بر همه «تفلحوا» بیانش
این سوره ی مؤمنون به شانش

دو آیت حق، دو یار نستوه
گویی دو محمد آید از کوه

از جانب ذات حی دادار
هنگام نزول وحی در غار

احمد که ز وحی منجلی بود
در محضر او فقط علی بود

در صورت هم خدای دیدند
آوازه ی وحی را شنیدند

ای عبد مطیع حی سرمد
ای پیرو مکتب محمد

از خط علی مباش بیرون
موسی نشود بدون هارون

یک طایفه یارِ یارِ یارند
یک سلسله یارِ یارِ غارند

من عاشق روی یارِ یارم
کاری نبود به یارِ غارم

حیدر دَرِ باز شهر علم است
گنجینه ی راز شهر علم است

بر غیر خدا سجود ممنوع
بی اذن علی ورود ممنوع

از جانب در به شهر رو آر
دزد است که می رود ز دیوار

ما مؤمن و تابع امیریم
ما پیرو بعثت و غدیریم

داریم به کف زمام عزت
از ظهر غدیر و صبح بعثت

دین مهر امیرمؤمنین است
و ا… علی تمام دین است

روزی که هنوز ما نبودیم
لبریز ز مهر دوست بودیم

در محضر مصطفی رسیدیم
الحق مع علی شنیدیم

غلامرضاسازگار

84
شعر بعدی